۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

وطن

وطن


..


وطن در دست ِ نادانان اسیر است


ندا از بهر ِ آزادی، کبیر است


جوابش را گلوله، در نفیر است


نجاتش د ِه کنون، فردا که دیر است


.


زمین در خون، ز ِ آزاد و دلیر است


و خاک از خون ِ آزادان، خمیر است


که این نان، بر ستمکاران فطیر است


آخوند ِ پنج تومن، اینجا امیر است


.


به سالوس و ریا، آخوند، پیر است


به تزویر بیشه را، ملا ، که شیر است


“خدا فرموده است”، نان و پنیر است


و گوش خلق ازین اوهام سیر است


.


ریا در دین، کِهین تا به مَهین است


دوروئی در لباس ِ دین، سفیر است


دورنگی صاحب ِ دین بر جبین است


ولی یه امر، فقط، اینجا کبیر است


..

سوز

۱۱آذر ۱۳۸۸ − ۱۶ بهمن ۱۳۸۸

02.12.2009 – 05.02.2010

هیچ نظری موجود نیست: