۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

آرامگاه کوروش



در آرامگاه کوروش

نوشته ای از خود او خطاب به آیندگان وجود دارد که به این شرح است:

ای مرد هرکه باشی و از هرکجا که آمده باشی

زیرا می دانم که خواهی آمد.

منم کورش شاه شاهان شاه کشورهای مختلف

که این سلطنت و کشور با عظمت را برای پارسیان فراهم آورده ام.

بنابراین براین مشتی خاک که مرا در بر گرفته است

بخل مکن و حسد مورز .

..

12.11.2008

۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

‫کووروش کبیر kurosh e kabir


‫کووروش کبیر..

‫درود به مردم ایران

‫درود به روان پاک " کووروش کبیر "

‫نور درخشان‌‌‌‌‌‌ ِ فکر انسانی و بشر دوستانه یه " کووروش کبیر "

و پرتو تابناک ‫اندیشه یه او ، نوری است که با ابر های تیره یه بد اندیشان

‫و تیره دلان اندکی پوشیده میشود ولی باز هم ، از همان پشت ابر هم

‫پیداست که نوری قوی در پشت آن است ، ابر ها پراکنده میشوند و نور

‫اندیشه پاک " کووروش کبیر " همچنان تابناک است و در جهان بی همتاست.

‫اندیشه ای که مجموعه یه آزادی های حقوق بشر را ، از زمان آبراهام لینکلن تا

‫بامروز ، در یکجا و در یکزمان و آنهم 2500 سال پیش اعلام کرده است ،

و چون ‫از زمانی ست که بسیار دور است ، از زمانی ست که مدنیت و

شهر نشینی هنوز ‫در مراحل اولیه اش بود ه ،

والایی این اندیشه ارزش و درخشش بیشتر ی را نشان میدهد .

" ‫کووروش کبیر " متعلق به جامعه یه جهانی است ،

احترام به " کووروش کبیر " و اعلامیه ‫حقوق بشر او ،

نشان دهنده یه شخصییت خوب و نیک بودن ، احترام گذارنده به آن است .

‫آنانی که مستقیم و یا بواسطه میخواهند " کووروش کبیر " نام او ، گفته های او

‫یا آرامگاه او را مخدوش کنند و بنحوی اهمیت او را کم کنند ، اثری از خباثت،

حسادت و ‫پستی از خود نشان میدهند ، میخواهند کوچک بودن خود را

در مقابل او ، با کوچک نشان دادن " ‫کووروش کبیر " بپوشانند ،

ولی آنچه باقی می ماند بدنامی شان و حقیر بودنشان است .

‫گسترده باد اندیشه های " کووروش کبیر "

و پایدار و پیروز باد نام مردم نیک اندیش ایران
‫..

‫سوز
‫05.11.2008 - 23:30

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

حقوق بشر ‫hoghughe bashar

حقوق بشر
‫..
‫روز پر افتخار ، روز کوروش و نامیده شدن آن روز بنام " کوروش کبیر "
بسی افتخار ومباهات برای هر ایرانی است.
‫چنین فکر بشر دوستانه ای ، چنیین رعایت حال انسان های دیگر ،
‫آزادی دین ومذهب ، آزادی کار ، آزادی محل زندگی ، آزادی انسان ها
‫و منع بردگی، دستور باینکه کسی حق ندارد، دیگری را بزور وادار بکار کند.
‫اینها‫ نشانه های روح بشر دوستانه و انسانی " کوروش کبیر " است .
‫این نوشته ها در منشور کوروش بزرگ آمده است که حدود۱۸۸۲ م. در
بابل عراق پیدا شده و چند سال بعد بزبان امروزی ترجمه شد.

‫در سال ۱۲۱۵ م. مردم انگلستان یا اشراف انگلستان که بنوعی
مردم انگلستان بودند، ‫پادشاهشان را وادار کردند ، مفاد موافقت نامه ای را
برای رعایت حقوق سایرین ‫امضاء کند که از آن زمان ، بعنوان
اولین اعلامیه حقوق بشر نامیده میشد. از ‫حدود هشتصد سال پیش .

‫اینجا تفاوت بین یک پادشاه بسیار والامقام مانند " کوروش کبیر " است ،
که آزادی فردی و اجتماعی به مردم میدهد.
و ‫افرادی از مردم جامعه که پادشاهشان را وادار می کنند که این آزادی ها
را بآنان بدهد و حقوق آنان را رعایت کند.

‫در یکجا ، یک پادشاه با اندیشه و فکر تابناک خود برای مردم ، آزادی ها یی
فردی و اجتماعی ‫مشخص می کند و بحق می توان امروز ، بعنوان :
اولین اعلامیه حقوق بشر ، بآن نام داد .

‫در جای دیگر " مردمی " در یک کشور می خواهند که پادشاه
حقوق مساوی را ، ‫در مورد مردم رعایت کند و او را بامضای ورقه
" آزادی حقوق مردم " وادار می کنند .

بیایید بنام و به یاد ، مردی‫ جهانی " کوروش کبیر " روحیه مردمان
۱۲۱۵ م. انگلیسی را پیدا کنیم ‫و همگی ‫مان ، بخواهیم که :
حقوق انسانی و اجتماعی و حقوق بشر
که ما میخواهیم ، در مورد ما باید رعایت شود .
..

سوز

21.10.2008

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
فرمان کبیر (به انگلیسی: Magna Carta، تلفظ: مانیا کارتا) که مگنا کارتا نیز نامیده می‌شود، فرمانی است که اختیارات پادشاه انگلستان را محدود می‌کرد.در سال ۱۲۱۵ اشراف انگلستان که از پادشاه به خشم آمده بودند، پادشاه، پرنس جان را وادار کردند تا فرمان کبیر را در ۱۵ ژوئن ۱۲۱۵ امضا کند. در واقع جان انگلستان[۱] از اشراف مالیات زیادی درخواست کرده بود و این فرمان بیان می‌کرد که حتی پادشاه نیز مشمول قانون شده و باید از آن اطاعت کند. اما به مرور زمان، این فرمان به صورت پایه‌ای حقوقی برای همه شهروندان درآمد.

۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

" حق و تو " Veto Right " haghe Veto "


‫‫" ‫حق وتو " ناحق است ، رای ملل بر حق است
‫..
‫« " حق وتو " باید از بین برداشته شود و هر قطعنامه و بیانیه در
سازمان ملل " UN " باید با رای اکثریت تایید شود »
‫..
چرا پنج کشور از ۱۹۲ کشور حق پیدا کرده اند رای و نظر بقییه
‫کشورهای دیگر را باطل اعلام کنند ( و ِ تو کنند ) ؟
در حقوق بشر گفته شده است :
‫همه انسانها آزاد و برابر هستند و از حقوق مساوی برخوردار هستند.
‫..
‫وقتی اکثریت " نمایندگان مردم ۱۹۲ کشور " در موردی تصمیم میگیرند
‫و برای انجام شدن یا نشدن چیزی رای میدهند ،
‫یکی از این پنج کشور اجازه ندارد ، نظر و رای اکثریت
‫کشور های دنیا را ملغی و باطل اعلام کند و آنرا بدون اثر بکند.
‫..
‫رای این پنج کشور دارنده یه " حق وتو " هم مانند رای بقییه کشورها
‫باید دارای یک اثر و یک وزن از ۱۹۲ رای ، و مثل سایر کشور ‫ها باشد.
‫..
‫حتی اگر چهار کشور دیگر صا حب " حق وتو " هم برای موضوعی با
‫بقییه کشور ها هم رای باشند ، یک " حق وتو " از کشور پنجم میتواند
‫۱۹۱ رای کشور های عضو سازمان ملل را باطل کند.
‫پس این " حق وتو " غیر عادلانه و باطل است و حقوق بقییه ملل را
‫نادیده میگیرد.
‫..
‫این پنج کشور آقای دنیا نیستند و کشور های دیگر هم برده یه این
‫پنج کشور نیستند.
" حق وتو " حق رای و حق برابری ملل دیگر دنیا را نادیده میگیرد
‫و آنرا بی فایده میکند.‫
‫..
‫مردم امریکا نمی توانند باور کنند که حق رای و نظر مردم اروپا ،
‫آسیا یا آفریقا را انکار کنند و نادیده بگیرند و آنرا بی اعتبار بخوانند.
‫همچنین مردم اروپا و آسیا نمیخواهند تصور کنند که نظر و رای مردم
‫امریکا بی اعتبار است و باید آنرا نادیده گرفت.
‫..
پس " حق وتو " با آزادی و برابری و حقوق بشر هماهنگ نیست
‫و‫ باید وجود آن بی اعتبار اعلام شود.
‫..
سوز
‫19.08.2008

۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

کوروش‫ ‫اشپیگل Kurosh - spiegel

کوروش کبیر ، اشپیگل
با درود
..

‫بنظر میرسد، یک حرکت ضد تاریخ و عظمت قدیم ایران 
بصورت هماهنگ دارد اجرا میشود .
‫رئیس مجلس فعلی جمهوری اسلامی هم مثل 

نوشته یه آقای شولتز در اشپیگل، 
‫همین حرف ها ی ضد کوروش کبیر را قبلاً میزد.
‫خلخالی میخواست تخت جمشید را خراب کند،
از پانزده سا ل پیش طرح
سا خت و آبگیری سد ‫مجاور 

آرامگاه کوروش بصورت ملایم و مداوم پیش میرود. 
و هرچه به سازمان ملل و ‫یونسکو برای حفظ پاسارگاد 
و آثار تاریخی ثبت شده نامه نوشته شد، بی اثر بود.
‫گو یا بعضی از شرکت کنندگان جشن های 

دوهزارو پانصد ساله خوششان نیامد ‫که چنین فرهنگی
را پذیرا شوند که بانی آن خودشان نبوده اند.

‫لطفاً به آنها بگوئید، عز یز:


با خراب کردن تار یخ دیگران عظمت شما بیشتر نمیشود
‫لطفاً ما را ببخشید 
که مردان بزرگ با تاریخی درخشان داشته ایم،و حالا شما ‫مردان بزرگ و تکنولوژی درخشان دار ید.
هزینه یه انکار نیاکان ما را خرج چیزهای ‫دیگر کنید.
بگذارید اقلاً به گذشته مان د لمان خوش باشد.

..

سوز
30.07.2008

خاک ایران khaak e Iran


خاک ایران

فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیا یی

بخاک بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات

خاک ایران را تشکیل دهد.

کوروش کبیر
..

30.07.2008

دعای داریوش کبیر Darius

اهورامزدا

این کشور را از :

دروغ ، دشمن و خشکسالی

محفوظ بدارد

داریوش کبیر


, ‫ God
.
: Protect us from
.
‫Falsehood ‫ Famine and , ‫Foe
.
‫Darius the Great
.
02.07.2008

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

‫ستایش setaayesh

ستایش
..

‫جهان آفر ینا ، ستایش تراست

‫به نظم جهانی ، نیایش تراست

‫به پندار و گفتار و کردار نیک

‫به مردم هماره سفارش تراست

..

‫سوز‫
‫‫15.07.2008, 17.06.2008

‫پیگیری Peigiri

پیگیری
‫..
ترا ، گر همت ِ پیکار باشد
‫هماهنگ ِ نبرد ، ‫ابزار باشد
به پیش و پشت و در ، طلایه یه جنگ
‫ز پیش ، طرح آماده ودر کار ، باشد
‫.
‫نشاید تنبلی در پیش داری
‫گمان داری بری از پیش ، کاری
‫به فکر و کوشش و با پشتی یه کار
‫بکام خود رسی ، در ماه و سالی
‫.
‫ترا اندیشه یه یک کار باشد
‫که با اندک زحمتی ، پر بار باشد
‫نگه کن سیب و بر شاخ و شکوفه
‫درنگ و زحمت و ، تا بار باشد
‫.
‫بسالی ساقه ، ریشه ، برگ در کار
‫که *خور و بار ِ ش‫ و هم ، باغبان یار
‫بشاخ و ریشه اش ، تیمار دارد
‫که گیرد هر درخت ، محصول پر بار

..
‫سوز
‫03:09 , 02:15 - 03.07.2008
* خور = خورشید

‫نیایش Niyaayesh

نیایش بدرگاه خدای بزرگ: 
..
‫خدای بزرگ ، به مردم کشور ما ایران توجه کن ،
‫نیروی خود را برای حفاظت ایران زمین کنونی ‫اعمال نما ،
مردم و سرزمین ما را از دشمنان ‫ایران و ایرانی نما
و ایران ستیز حفاظت نما ،
‫ایرانیان ایران دوست را بر کار ها مسلط گردان
‫و آنان را که خواست و هدفشان تلاش برای بهبودی
‫و رفاه و سربلندی مردم و سرزمین ایران است
‫توان ده و یاری نما تا کار ها را بدست بگیرند .
‫ایرانیان از هزاران سال پیش یکتاپرست بوده اند
‫و ترا ای خداوند همواره بیاد داشته و ستایش کرده اند
‫و شعار آنان :
نیکی در اندیشه و پندار ،
نیکی ‫در گفتار و بیان ،
نیکی در کردار و رفتار ،
بوده ‫و هست . این شعار و الگو کامل و ساده ترین روش
‫برای زندگی فردی و اجتماعی است که
‫منظور نظر تو ای خداوند میباشد .
پس ‫ای خداوند ما را یاری ده
‫که به دلخواه و مطلوب تو زندگی کنیم .

..
‫سوز‫
26.06.2008

‫ نماز Namaaz

نماز

..

پد ر ، گفته ا م ، پو ر پرخا ش جو ی

به فکر ا ند رم ، پو ر آ زا د ه جو ی

‫نماز پسین و ، شب و هر یکی بامدا د

‫بتاریک ، پس و پیش و ، بالا شد آ فتاب

‫به پنج گاه نمایم ، برایش ، دعا ئی عجیب

‫به پارسی کلا مش غریب است و نامش غریب

‫بار هفده ، بزرگی ش ، یا د آ ورم

‫ز روز جزا و ، ز آ تش ، ملا ل آ ورم

‫چو آ زرد ه گشتم ، از ین بود و کرد

‫بخو د گفتم ا ین ، من نبا یست کرد

‫بگفتم پد ر را ، که ای مرد والا مقام

‫تمام کتاب است و ، ا ین ، سه کلا م

‫ز ا یران ، ز پیشینیان است و آسان نمود

‫به گفتار و کردار و پندار نیک ، ره نمود

‫‫چو کار تو با ا ین ، سه نیک ، کرده شد

عرب را کتابی ، نشا ید که جوینده شد

‫‫ز ، وهم و ، ز ترس و ‫به عا د ا ت و خو

‫‫نخواهد تفکر ، نه راه د گر ، جستجو

‫چنین است آ يین ، بجز کیش او ، هر که بود

‫بمرگش رضا دا د ، خا ندان و د ینش ، بد ود

..

‫سوز

19.06.2008 ‫

دیار

د یا ر
..
‫باشد چو ما دیاری ، در دام مانده باشد
‫از دست دین خروشان ، ایمان ش رفته باشد
‫کان دین باستانی ، با زور گشت هلالی
‫آن را ز دست داده ، و ز ین وا مانده باشد
.
‫بت را شکست آنجا ، کین دست ساز ما هست
بت راساخت خیالی ، چون دیدنش محال است
‫آنرا که آرزو بود ، پیرایه یه خدا ساخت ‫
از مهر و از توانش ، آنچه پسند ما هست
.
‫از زلزله بمردند ، با سیل جان بدادند
‫توفان برُفت با باد ، جانها و مال دادند
‫از مهر او سؤال شد ، موهبتش کجا رفت
،، ‫قسمت ،، ز بی جوابی ، این ظلم نام دادند ‫
.
‫هر چیز مال اویست ، فرزند یا که خواسته
‫گر شد ، توانگری سر ، گفتند خدای خواسته
‫فرزند و مال چون رفت ، قحطی یو خشکسالی
‫چون چاره ای نداشتند ، گفتند خدای خواسته
.
‫نابودی یه هزاران ، چنین زیان و خسران
‫در لطف او نگنجد ، بر نیک داده فرمان
‫نیکش گرام داریم ، از فکر و گفت و کردار
‫در یاوری به مردم ، کوشیم تا رود جان
..

‫سوز
‫28.05.2008  ‫-  29.05.2005

تلاش Talaash

تلاش
..
هوشنگ عزیز
‫بهار شعرت رادوباره آغاز کن ، 

بهار ِ‌ زمان ، خود بخود دوباره آغاز میشود.
‫و تو بهار شعرت را از نو شکوفه اش ده .
‫شاخه های اسیر باد شده یه پائیز و برگ از دست داده 

و در بی برگی ‫زمستان و سرمای آن ، 
چوب خشکیده و شکننده شده ، در بهار ، 
خود ‫را نشان میدهند و با عرضه یه شکوفه هایه نو ،
سردی یه زمستان ‫و محدودیت هایش را به 

خنده یه شکوفه هاشان به مسخره می گیرند .
‫با عطر گلهاشان تلاش جدید خود را در زندگی 

جشن میگیرند و بما نشاط و ‫تازگی القا ء می کنند.
‫از اینکه کاری بتوانم کرد که موجب شادی 

و سرور ِ غم بشوم، بسیار ‫خود را شاد خواهم یافت.

‫غم ، نبود شادی است .
غم نبود تحرک و سازندگی است.
‫غم ، نبود امید است.

‫با ساختن شعر جدید ، اطرافت را پر کن ،
دنیا و فضای غم را پس بزن ،
‫هرچه بیشتر شعر و سروده و نوشته یه جدید وارد 

روز و شبت کنی ، جای ‫غم تنگتر میشود .
‫پُر کن روزت را به شعر و ساختن بناهای یه کلامی
وز ینت ‫های تمثیلی اش

‫در بایگانی یه اندیشه ات، کلامی و یا ایده ای از چیزی 

بنظرت میرسد، ‫آنرا نگهدار ، سعی کن این علامت را بگیری.
آنرا بطرف کاغذ بکشانی، ‫می بینی مانند طنابی که 
یکسر آن در دست توست و بقییه در بایگانی مغزت ‫
قرار دارد ، هر چه میروی همچنان با تو می آید.

‫خود را وقف پیدا کردن و پیاده کردن ایده هایت از 

گوشه های تفکر گاه ذهن ‫عاشق وشاعرانه ات نما.
‫خوشحال میشوم بزودی از نوشته های جدیدت خبر
داشته باشم و لذت ببرم.

‫آنچه بنظرت زیبا می آید و بیان کردنی است ، بنویس .
‫هر نوشته ای که چیزی برای گفتن دارد ،
خواننده یه خود را پیدا میکند.
‫آنکه سروده و نوشته تو را نمی پسندد ، خوب نخواند ،
مجبور که نیست ،
‫شاید چون مثل تو نمیتواند ، آنچه در درونش میجوشد
بروی کاغذ بیاورد ، ‫و شاید اصلاً چیزی ندارد که بیان کند
و این کمبود را با حقیر نشان دادن ‫تو میخواهد جبران کند.
خودش نمی تواند بالا باشد ، بالا بودن تو را بی
‫ارزش وانمود میکند که خود را هم سطح تو بیانگارد.

‫ولی بخودت بگو ، ماه نور افشاند و سگ عو عو کند .

..
سوز
 25.05.2008 

‫مادر maadar

مادر
--
پدر جسم من سوزنی نوک ، بمادر بداد
‫به پیش اندرم‫ مادرم ، خوان روزی گشاد
‫که خود ‫آنچه خواستی ، ز بهرم نخورد ‫
چو من خواستم ، دهان ، از برایش گشاد
-‫
و یارش که شد ، خواست آن را سپرد
‫برایش تهیه مهم بود ، کلان ، یا که خرد
‫در آن فصل ناجور ، همه با پدر در تلاش
‫بهایش چه بود و کجا ، خواسته را خانه برد
‫ -
کالبدم برپاشده ، در بطن او تکمیل یافت
‫نامده از برایم ، پوشش پشمی ببافت
‫آنچه را بشنوده بود در ساز من ، نیکو بود ‫
از برایش جستجو کرد و تلاشی ، تا بیافت ‫
-‫
مرا تاب خوردن نبود ، از غذا و خوراک
بخورد و به پالود ، ساخت آن را ، بپاک
‫بخون اندرونش کشانده ، به بندم ، سپرد
‫زناف بند ، رسیدم غذا ، چهره ام تابناک
-
‫مرا کرد جزوی از جسم خود ، همزمان
‫زنوش و خوراکش نهادی ، همه در میان
‫زخونش مرا خون ، به هر دم ، بدادی هوا‫‫
‫به هر جنبشم در درونش ، شدی شادمان
-
‫تکامل به بخشید ، نهم ماه ، نمود
به ‫هنگام ، ز زهدان ، گفت ، بدرود
‫همی خواستم که مانم ، به آسوده جای
‫نداشتی مرا گریه سود ، که بیرون نمود
-‫
‫به لحن ملایم ، مرا گر یه آرام کرد‫
نوازش نموده به ، لالائیم خواب کرد
‫نیاسود و ناخفت ، تا من ، آسوده دید‫
خود او بنده ، من را ، چو ارباب کرد
‫-
به نا امنی ام او دو صد ، شور داشت
زخردی که ، گردم بزرگی ، هوایم بداشت
چه سا لها گذ شت ، پور و همسر ، به بر
به ‫مادر ، همی بچه بودم ، تفاوت نداشت
‫‫ --
‫سوز
‫‫15,16,17.05.2008
‫‫مادر

تکرار ‏Tekraar

تکرار
..
زندگی تکرار تکرار است دانی ای رفیق
کوششت باشد که روی آری بیاران شفیق
‫گر ترا همراهی آنان نباشد در توان
پس کتاب را یار شو ، در یائی است عمیق
..

سوز
7.05.2008 - 15:30

امید Omid‎

امید ..
کمان ، ابروی شوخ چشمش ، امیدم بکشت

بتیر نگاهش زپهلوی دیده ، بخشم درشت
ز درد جگر سوز آن پر عتا بش ، نگاه
بلرزید قلبم ، همی دست و زانو و پشت
..
مرا پرتو مهر و رویت ز صحرا بداشت

زکار و زکشت و تلاشم همی دور داشت
بسان غلامان بی مزد ، بدون مواجب کنیز
بدربانی خاک کوویت ، مرا پیشه داشت
..
مرا جام چشمت بدادم شراب ووجودم سرور

به پیش رقیبان ، برفتم به باد و تمامی غرور
کنون بی توان بی امید ، خسته از دیدن بامداد
نخواهم که امید وصل و کنارت سپارم به دور
..
بسعی وتلاش تمام چاره جو میروم روز وشب

باندرز خواهم چه سان پای دارم این سوز و تب
چو پندار وگفتار و کردار من ، با همه نیک بود
نشاید سزا از جهان جز سرور و نشاط و طرب
..


امید Omid‎

06.05.2008 - 21:30

۱۳۸۷ مرداد ۲۱, دوشنبه

‫نوروز Nowrooz

‫نوروز
‫ -
‫به نوروزم صد ا دادند ،،، فریدون ، جم ندا دادند
‫هزاران جشن نوروزی ،،، بهاران را بها دادند
‫هزاران سال ایران را ،،، نووی بودن روا دادند
بهار و سال چو شد آغاز ،،، ز سنبل عطر ها دادند
‫زخشک زندان شاخک ها ،،، شکوفه ها رها دادند
گذر را فرش گلبرگ ها ،،، شکوفه تن ، صفا دادند
‫زشاخ سیب خشکیده ،،، شکوفه سیب بما دادند
‫شکوفه صورتی رنگش،،، ز آلو ها نما دادند
‫بهار و جشن نوروزی ،،، مر انسان را عطا دادند
-
‫ سوز
06.04.2008 – 20:45
‫ ۰۶.۰۴.۲۰۰۸ −− ۲۰و۴۵ ‫

راز Raaz


‫‫راز‫
..
‫‫حافظا باز بگو ، با من از این راز بگو
-
حافظ طناز بگو ، حافظ ْ‌ دل باز‌ ْ بگو
-
‌(‌ چشمِ‌‌ دل باز، دلباز، دلباخته )
-
‫فاش بگو ، باز بگو ، نغمه ی غمّاز بگو
-
وقتِ سحر ، آبِ حیات ، چیست در آن راز بگو
-
‫پهن شده سفره ی دل ، همدل من ساز ، بگو
-
سّر ِ نهان ، غنچه ی لعل ِ لبِ آن ناز بگو
-
‫مرغ‌ ِ حق و ، کوک شدن باز به آن ، ساز بگو
-
هوی‌ ِ شباهنگ و شب و ظلمت‌ و پرواز بگو
-
‫شآه پر ِ ، پرّ ه ی پندار ، به پرواز بگو
-
آن توان را که دهت ، اوج به پرواز بگو
(‌ میدهَدَت )‌
-
‫سَسَل این نکته بر او ، همچو نیاز است بگو
-
بَر او پرده کشیده ، بَرَ ت ، از دیر چو باز است بگو
-
..
راز Raaz
 سَسَل ، سعید
یکشنبه ۲۴.۰۲.۲۰۰۸ − ۰۱،۵۷ ۳،۰۳‫
24.02.2008

پوچی Poochi

پوچی
..
نوشته بودی بروم یا بمانم
یه زمانی ، درفکر پوچی یه آمدنم بودم ، به فکر افتادم که بروم،
ولی دیدم این رفتن ، اینطوری ؟ از آمدن هم پوچ تر بنظر میرسد.
بکجا بروم ؟ لا اقل اینجا امکان تغییر دادن را دا رم . در آنجا
که
نمیدانم کجا هست ، و نمیدانم توانم چه خواهد بود ؟

آمدنم از کجا بود ،
بر شاخه یه درخت سیبی ، قسمتی از آن سیب بودم که باغبان برای
بارو ری و درشت شدن سیبش از علف های پس داده شده یه
گاو مزرعه ، پای آن را کود داده بود. آن کود چه بود ، قسمتی از
علف های مزرعه بود که تخمش را باد از سرزمین های دور و نزدیک
بانجا پرو ا ز داده بود ، خاک مسکنش شده بود ، و باران رشدش
داده بود . این چمن و علف مزرعه
که حالا قسمتی از وجود من شده اند ، از درون گاو رد شده اند و :
..
قسمتی هم از چمن اندر درون شیر رفت ،، ،
بخش دیگر کود نامش ، در پیاز و سیر رفت
قسمتی از آن بنام شیر ، کجا رفت و چه کرد ،،،
می بباید قصه ای دیگر بر آن تحریر کرد .
..
آبی که سیب را بارور کرده بود ، در طی یکسالی که ، سیب من ساز ،
بارور شود ، بارانش گاهی از شمال ، گاه از جنوب بدانجا رسید ه بود.
آب باران ، تبخیر جنوب ، از ساحل اروند روود ، از پهنه یه
خلیج فارس . باران شمال ،
از سپید روود و خزر بر خاسته ،
اینهمه دشت و دمن را پشت سر بگذاشته.
من کی یم ؟
مجموعه یه خاک وطن یا که از محدوده یه بالاتر و پایین ترم؟
..
خاک و آب جسم سیب ، زاده یه تنها دیار ما ، نمی باشد بُنَ ش ،
زاب پهن دریای یه آرام ، اطلس و هندی ، همی باشد درش ،
مام میهن ، بهر ابر ، پر ز باران ، این جهان آبی است ،
کالبدم از گوشه های دیگر و ، از این جهان خاکی است ،
من شدم از خاک و از آب جهان ، چون پایدار ،
می همی کوشم جهان و مردمانش را قرار ،
..
پس به بین ، یک سیب که پدر یا مادر من خورد ، یا قسمتی
از من فعلی ، یک قسمت از سیب و چمن قبلی است .
مدتی در شکل من مهمان است
و بعدش در کجا و با چه شکلی ادامه دهد ، نتوانم گفت .
..
نقش سیب ، دی ، مادر و امروز با اسم منش نادی شود ،
مدتی مهمان من ، زان پس که را ، یا بر چه ای نامی شود ،
یا بسان شاخه ای ، در پرده ای ، مستوجب کاری شود ،
آتشی سازد زمستان را شبی ، یا چرخ یک گاری شود ،
..
گردش خود را به بین ، پیکر دگر ، در هر کجای عالمی ،
گاهی اندر شادی یه یک نو عروس ، گاه اندر غذای ماتمی ،
جمله یه گیتی تو را آید ، ترا سازد ، زتو بیرون شود ،
سال باید شاخ خشک ، کز رشد گل ، گلگون شود،
..
آنچه می بینی تمامش همرهی ، در هر رهی ست ،
تک تک جزء وجودت ، هر یکی از گلشنی ست ،
جمله اعضای وجودت از جهان خاکی است ،
یک دو جزء ذره ات ، دی با کی یو ، فردا کی است ،
..
حال با این مجمع ذرات ، گشتی تو عیان ،
صد بسالی کن تحمل ، ساز جمع خود بیان ،
ساز نیکی پیشه و اندیشه ات را نیک کن ،
نیک گردان گفته ات ، کردار نیکت ، پیشه کن ،
..
چون چنین گل بویه ای ، بر مردمان یاور کنی ،
پوچی یه بودت مبدل ، بر گران گوهر کنی،
پس عزیز جان هردم ، وقت خود مصروف دار ،
از برای یه خدمت مردم ، همی بنمای کار ،
..
در اینجا می بینی که بودنت فایده ای دارد و از وجود تو برای
رفع مشکلات خیلی ها استفاده شده و بودن خودت را مفید می بینی ،
کسی را در تنگنا کمک کرده ای ، دردی را التیام بخشیده ای ،
روح نا آرام در بن بست مانده ای را تسکین داده ای ،
روح نا آرام در بن بست مانده ،
شاید پرنده ای محتاج کمک باشد.
وقتی پرنده یه آزاد شده ، پر زده و میرود ،
نشاطی ملایم بصورت تبسمی راضی کننده در وجودت جاری میشود .
من درونی ، من ذاتی،احساس غرور میکند ،
آن منی که در همه هست ،
آن منی که پیدا و نهان مایل است نشان بدهد که :
این منم که ... این من بودم که .....
و تا زمانی که این رضایت را بدست آورد ، در تلاش است ،
در تکاپو ست ، حتی اگر به رخ دیگران نتواند کشید ، میخواهد
لا اقل بخودش نشان بدهد که توانستم ، و کمی آرام بگیرد .
وقتی این من درون بخود بالید ، آنوقت است که می بینی ،
..
ماندن ارزش ماندن را دارد ،
و رفتن ، فرار ، از باور ، به مفید بودنت است ،
..
فرار از قبول مسئو لیت انجام کاری است ،
که فکر میکنی شاید نتوانی درست انجامش بدهی.
این را بدان ، مسلم است ، آنچه کرده ای ، در آن شرایط ،
بهترین کاری بوده که انجامش داده ای ، با ملاحظات گوناگون ،
احساسات مختلف ، و شرایط موجود ، پس تصمیم در آن زمان ،
بهترین تصمیم بوده است . حال اگر بعدابنظر می آید
که کاش اونکار را میکردم که اینطور نشود .
فکر کن که در آن زمان
این دید ، این شرایط ، این احساس را نداشتی ،
..
پس گذشته را تابلوی ملامت برای خود نکن ،
بلکه آنرا الگو برای تصمیم درست گرفتن آینده ات قرار بده ،
نترس و برو جلو ، به پیش .
..
بنابراین ، نماندن و رفتن ، فرار از مسئولیت است ،
تایید پوچی یه تحمیل شده بتو هست ،
به من درون میخواهی نشان دهی که
فکر نکن هیچ کاری از دستم بر نمی آید ،
و با وجودی که این طور رفتن را نمی پسندی و میدانی که با رفتن ،
عده ای را به ناراحتی و اندوه میکشانی ، و هم خودت و هم
اونهایی که بعد از تو هستند ، از این کار ناراضی خواهند بود ،
..
با اینحال میخواهی قدرت من بودنت را ثابت کنی.
این نمایش قدرت ، نکوهیده ، ناپسند است و مردود است.
..
بمان و نشان بده که،
ماندن، جواب روح توانای تو، به آن پوچی و پوچ نماها ست.
و نشان بده که ،، تو ،، میتوانی ، این بی هدف بودن را ، به ،
با هدف بودن تغییر بدهی.
و این تو هستی که معنی و مفهوم برای بودنت ایجاد کرده ای ،
این تو یی که بودنت برای دیگران خیلی مفید بوده است .
این مفید بودنت را برُ خ اون ،، من ،، بکش.
..
پوچی Poochi
Do. 20.03.2008—03:15
21.03.2008
22.03.2008

ابر یاران Abre Yaaraan

‫‫ابر یاران
‫ ..
‫‫ شُر شُر ه آبِ دماوند ، اندکیش ، نیز بُو ود ، ز آب هیرمند ،
‫‫ در میان رود اَروند ، غرش آب سپید رود، هو هه ی ارس به لبخند ،
‫‫ گوش با پندار میخواهد ، سینه دلدار میخواهد ،
‫‫از گذشته ، از درونِ تلخ تاریخ ، داستان های پر از ، افکار میخواهد ،
‫‫ ابرِ بالا ، آبه پائین ، لحظه یه دیدار میخواهد ،‫
‫‫ گرمی یه روزش ، و ِ را از سیستان پرواز داده ،
‫‫دیگری از زابلستان ، چون بخاری ، که ی ، ورا بر باد داده ،
‫‫ وان دگر از کامیاران ، یا که از کهسار گیلان ،
‫‫ سردسیر و یا ز ماهان ، یا زدشت چال داران ،
‫‫ با ‫پَر‌‌‌ ِ باد ، از میان کوهساران ، جمله را پرواز داده ،
چون ز سردی یه هوا با هم شده ، همراه گشتند ،
دوستان را درمیان آن مکان هم زیر و رو، در آب گشتند ،
‫‫آن بخاران گشته آب ، در سرازیر یه کوه ، جاری شدند ،
در پس هر برگ و سنگ ، پرسان ز ، دی ، یاری شدند ،
‫‫ تا که یار ، بستر رود فلان ، یا بند شاید ، ‫
‫‫ یا در این آبگیر و ، یا ، سد د د‌ِزَش د یدار باید ، ‫
‫‫ گشته همراه یکی یو ، رود چالو سش ، گذر بود ، ‫
‫‫همره پیشین ، پل زاینده رودش ، در سفر بود ، ‫
..
گردش آب و ، بخار ، ابر و زان پس ، یخ شدن ، ‫
بعد از آن ، چون اشک ، از شاخ و به سنگ جاری شدن ، ‫
‫ داستانه گردش و ، سیر و سکون ‫، آب باشد ،
گرچه در خشک شاخه ای هم ، اندکی در خواب باشد ،
‫‫ داستان ها دارد این ، آبه سخن گویِ گذر ‫، کن ، ‫
‫‫ نکته ها بینی در آن ، گوشش بده ، قدری نظر کن ،
..
‫‫از دو یار آب رود ، یک ، آب رو ئی ، بر راست رفته ، ‫
در کنار گندمی خاکش نهان ، چون ، خواب رفته ، ‫
‫‫ گندمه خفته ، ز جوش خاکِ خشک و آب تر ، بیداآ ر ، گردد ، ‫
شد ، چو یارش ، خاک و آب ، دستی زده بر پای ، گردد ،
‫‫ جوی چپ ، یار دگر را ، میکشد ، در باغ جاری ، ‫
میدهد ، بر تاک و گل ، برمیوه و در کار ، یاری ، ‫
‫ آبها یند عاشق و بر عاشقان ، چون را ز د ا ری ، ‫
‫ پو ششند و ، یاورند و میکنند ، هر روز کاری ، ‫
..
‫‫ یک زمان ، آرش ، کنار چشمه ای ، تیری بدر کرد ، ‫
‫‫ ابرهای پوچ و پُر ، و ز ، آب باران را ، گذر کرد ، ‫
‫‫ ابر ها ، تیر‌‌‌‌ ِ‌‌‌‌ ‌‌‌، عاشقه مهر وطن را ، یار دادند ، ‫
تیر عشق را ، از دوش خود بر دیگری هم ، باز دادند ، ‫
این به آن ، بر کول خود ، تیر گذ ر ، پرواز ، دادند ،
‫ ابر ها ، تیر را ، رو ، رو ، کنان ، با هلهله ، آواز دادند ، ‫‫
..
همرهی از آب آموز ، همدلی ، اندر جهان بین ، ‫
‫ بهر زایش ، بهر رویش ، نقش او هم ، در میان بین ، ‫
..
آبرا ، عشق میهن ، عشق دیدار هم و هم خانگی ست ، ‫
رود وکوه و خاک و دشت ، ابر را ، در هیچ جا ، بیگانه نیست ،
..

‫‫ابر یاران Abre Yaaraan
‫ نوشته ۰۶:۱۵ _ ۰۷، ۰۱، ۲۰۰۸
‫ ‫باز سازی ۰۲:۵۲ _ ۳۰،۰۱،۲۰۰۸

آزادی از دید فلسفی و سیاسی Aazaadi


‫آزادی از دید فلسفی و سیاسی
---
آزادی : ‫‫امکان گرفتن تصمیم و انتخاب چیزی ، بدون فشار برای
گز یدن آن از امکانات موجود ، ‫بعنوان آزادی تعریف شده است.
( اختیار فرد به استفاده ی بدون فشار یکی از امکانات ،
از بین شرایط موجود و تصمیم به انتخاب آن )
..
‫آزادی به : ( آزادی مثبت ) استفاده از موقعیت ها و توسعه امکانات
و توانائی ها .‫
..
آزادی از : ( آزادی منفی ) امکانی یا حالتی که کس دیگری آن
حالت و موقعیت را مزاحم و مانع نباشد. ‫( آزادی از تحت فشار بودن )
..

‫آزادی عقیده : آزادی گفتار و سخن ، ابراز عقیده ، گسترش و توسعه
ایده وعقیده ، در کلام ، نوشته ، ‫عکس و هم چنین استفاده از تمام
امکانات موجود برای انتقال آن بدیگران.
..
آ‫زادی فردی و انسانی : در سال ۱۷۸۹ در فرانسه ، توضیح حقوق
انسانی و فردی بعنوان یکی از متون اصلی دموکراسی‫ و آزادی اعلام شد.
..
کوروش بزرگ ، در بیش از ۲۵۴۷ سال پیش آزادی : مذهب ، کار ،
زبان ، محل اقامت و محل پرستش را اعلام کرد ، بردگان را آزاد کرد
و مقرر کرد :
هیچکس حق ندارد ، کارگری را بزور یا بدون مزد بکار گمارد.‫‫
کووروش بزرگ ، اجازه داد مردم پرستشگاه های خود را تعمیر کنند
و به روش و با مراسم خود خدا را به پرستند.‫
..

آزادی از دید فلسفی و سیاسی Aazaadi
17.03.2008 - 01:25

۱۳۸۷ مرداد ۱۸, جمعه

وبلاگ Weblog

وبلاگ‬‬‬
..
‫‫به پیری جوان شد ز گفتار او
روانم‌، نشاید شدن با وی ام‌، روبرو‬‬‬‬‬‬
‫‫ستوده مرا و همین صفحه ام
سرود و نوشتی‌، که بر کرده ام‬‬‬‬‬‬

چو شعر و سروده‌، زمن دیده ای
جوانم‌، تو پندار چو خو د‌، کرده ای‫‫‬‬‬‬‬‬
مرا داده لینکی‌، که پیدا کنم
به سبکش ورا‌، وب‌، تماشا کنم

‫‫بدین سان جوانان کنند‌، صفحه رو
مرا صفحه دیدی‌، ندیدست رو‬‬‬‬‬‬
‫‫به وب سازی اش‌، بُد‌، نوین ایده ها
گرافیک و فورم و فراوان‌، ادا‬‬‬‬‬‬

‫‫تو را دخت زیبا‌، هنوز‌، سال هست
مرا‌، سال دیگر‌، نوازد به شصت
و لیکن جوان است‌، چو اندیشه ام
شبان وب نویسی‌‌، شده پیشه ام

به پندار و افکار‌، دارم اندر‌، بسی
بسال و زمانه به آخر‌، نمانده بسی
نوشتن به سایت و‌، بلاگ است‌، غنیم
بگرما‌، نه باد است‌، خوش آید نسیم

‫‫نوشتن بُده کار من‌، از زمانی‌، جوان
به تکثیر و گستر‌، نبوده توان‌‌، آن زمان‬‬‬‬‬‬
‫نمایم به وب بر‌، نوشته عیان
که خوانند و دانند‌، دیگر کسان‬‬‬

‫‫که روح من از‌، خاک ایران بُوَد
توانم ، ز شور آفرینان بُوَد‬‬‬‬‬‬
‫‫بسان بزرگ مرد ِ والای توس
بدارم دلی پُر‌‌، ز آلام روز‬‬‬‬‬‬

‫‫که جُورست‌، بزرگان ملل را‌، مدار
ربودند ز بوم و ز مردم‌، ز کشور قرار‬‬‬‬‬‬
‫ستا نندمان‌، کان و نفت و جوان
به مردان دولت هم و‌، انفیان‬‬‬

‫به انکار والا تباران این مرز و بوم
ز خارج بکو شند و خائن‌، همی اندرون‬‬‬
‫بسازند همین خوار‌، پیشین من
که شاید کنند‌، خویش‌، هم پیش من‬‬‬

‫‫چه اندک نگاشت‌، اصل و ایمان من
نه پرورد چو کوروش‌، ‫جز ایران من‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫‫ندارد جهان چون‌، فریدون و جمشید کی
نیارد زدود‌، فخر پیشین‌، ز وی‬‬‬‬‬‬

‫‫بفردوسی و حافظ و سعدی اندر جهان
نبُد دست یازی‌، کس‌، اندر توان‫‫‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
..
سوز
۰۶،۰۳،۲۰۰۸ − ۰۲،۳۴‫‫ - 06.03.2008 02:34 ‬‬‬‬‬‬

کوشش kooshesh

کوشش
..
مبادا ز پویش ، هراسان شوی 
ز ر أی دگر گو ، پشیمان شوی
بد اندیشه را ، کرده ات باطل است -
تلاشت همه ، سست و بیحاصل است 
بکوشش بکن ، کار خود را تمام -
نشان ها ز سعی تو گیرند ، نام
سر انجام کارها ، بسان نبرد -
به اندیشه است ، همت و ، کار کرد 
به پوی و بخواه و بگوی و بکن -
تلاش و تحمل ،سه نیک ، پیشه کن
به پندار و گفتار و کردار نیک -
شوی با خبان، در همه جا شریک (خوبان) 
.
به پندار هماره ، به نیکو بکوش -
که نیکو بگیرد ، بدی را ، چو گوش
به پندار نیکت شود ، کرده نیک -
که پندار باشد ،عمل را ، شر یک 
.
چو کردار تو ، نیک و ارزنده شد -
زبان هم بدان کرد نیک ، بنده شد
به گفتار نیکت ، روان شاد شد -
دلت نرم گشت و ، رُخت باز شد 
.. 
سوز
۱۵.۱۲.۲۰۰۷ ساعت ۸:۱۵